برای علی در این شب های آخر
برای شهادت حضرت علی(ع)
دلـش ا ز اضــــطرابی تلـــخ پـر بـود که میشد لحظه لحظه دا غ و سنگین
میان یک ســـــکوت ســـــرد می زد نفـس هایـش برون از ســینه غمگین
* * *
درآن عـصری که کوه ازغـصه پژمرد پس از ا فــطا ر زینب گـریه هــا کرد
فــلک قـصد جـــفای د یگری داشـت از ا یـن رو اشــگ زینــــب را در آورد
* * *
تــــمام لحــــظه هـــای داغ یک یک درون ظـــــــلمت شــب آب می شد
و روزی بـــاز از یک شـــهر رحــمت اســـــیر جــلـوۀ مهـــتاب می شــد
* * *
بدون مــــــــادر آن جــــا دور بــابـــا تمـــا م بچه ها یـش جــــــمع بودند
علــیرغم تن بیــــمار ش آ ن شـــب چو پـــــروانه بــه دور شمـــع بودند
* * *
چه کورو گنگ و سـنگین است خانه بــرای مــرد ا گــر همســر نباشـد
به مثل یک غریبسـتان سردی است اگـــر در خـــانه ای مــــادر نبــاشد
* * *
علی چـشم پر اشــــگ دخــترش را به پـــــنهانی نگاهی کرد غــمگین
و بغضی در گـــلویش مــنفجر شـــد به دنبــالـش ســـری افتــاد پائیـن
* * *
تـو گــوئی در رواق عــــرش زهـــرا برای خویش مهمـان داشت آنشب
از این رو بود کز د یــد ار همـــــسر علی چشمان گـریان داشت آنشب
* * *
تــــمام چــــاه هـای کـوفه آن شب بــدون هـــمدم و همـــراز بــودند
ولی قومی چو خفــآشـان شب کور اســـیر دسـت خـــواب نــاز بودند
* * *
دو شب پیش ام کلــثوم از سـر درد مـیان گـریه ا ش می کرد اصـــرار
تـو را قســـــم بـه ربّ کعــــبه بـابـا ز مسـجد رفتن امشب دست بردار
* * *
نــرو بابا نـرو امشــــب به مســـجد تو در تب دائما می سوزی امـشب
تو را قــــسم به جــان ام کلـــــثوم بهــل امشب فرو بنشــیند این تب
* * *
ابو فاضـــل دو زا نو در بغـل داشت حسین از سوی دیگر سر به دیوار
حسن در چشمه سار اشـگهایـش تمـــام چـشم هـا تـا صــبح بـیدار
* * *
در آن شب در مســیر اشــگ آن ها دل بابـا فــــرو می ریخت هـر آن
و باقـــی مـــانده تــب در وجــودش به اشگ چشم او میگشت درمان
* * *
و دیدیـم عا قــبت آن ضـــربه ای را کــه در محــــدودۀ بـــاور نیـــامد
و فـــریاد عدالــــت خــواهی و حق ز حلــقـوم عـــلی دیـــگر نـیـــامد
* * *
نمی دانـم کـــسی زخـم عــلی را پــس ا ز ضـربت تماشــا کرد یا نه
و درسر تا ســر این چــهارده قرن کــسی آن را مـــــداوا کــرد یـا نه
* * *
فقــط میدانم ا ین را گـفت زان پس چه سخـتی ها تحمّــل کرد زینب
مــیان زهر و طشت و خون و آتش ز کـوفه تا ابـــد گـــل کــرد زینـب
* * *
دل او را بـــرای سومـــــــین بــــار بـه داغ تـــا زه ای رنـــجور کردند
بـرای چشـم مـا هــم تـا هــمیشه عـــزا و گـــریه را مـــنظور کردند
* * *
داغ های زینب :
5 هجــــری : تولد زینب :
داغ اول 11هجــری. شهادت حضرت رسول اکرم : زینت 6 ساله است
داغ دوم 11 هجــری شهادت حضرت فا طمه زهرا : زینب 6 ساله است
داغ سوم 40 هجــری شهادت حضرت علی : زینب 34 ساله است
داغ چهارم 50 هجــری شهادت حضرت امام حسن : زینب 44 سا له است
داغ پنجم 61هجــری شهادت حضرت امام حســین : زینب 55 ساله است
از کـتاب فضـائل و معجزات - ریاض الشهاده
رمضــان 1417 هجــری
این مرد که عاشق تو شد پیر شده است
