مشد صفدر زنت مرده است
مشد صـفدر زنت این تازگی مـرده است انگاری
و جایـش را بـه قــبرستان ده بـرده است انگـاری
کجائی؟؟!! عمر او ده روز پیــش از این بسر آمد
هــنوز آب تنـش در گـل نیــافسرده است انگاری
خودت از روی نا مردی تر وخشکش نمی کردی
دل او خــیلی از دســت تــو آزرده اسـت انگاری
تو هم پایت لــب گور و غـضنفر دخـترش کـوکب
فـریب میش و بز های تو را خورده است انگاری
به غـــیر از تو کسی در ده بــرای دیدن رویـــش
حجاب از روی آن گلچهره نسترده است انگاری
تمام اهــل ده پشت سرت گــــفتند این ناکس
عجب شانــسی برایش باد آورده است انگاری
به نادانی نزن خود را که مرغ و جوجه هایش را
کـــسی در اول پائیــز نــشمرده اســـت انگاری
۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۱