این یتیم ها
نشسته روی دست تو نگاه این یتـــیم ها
نگـــاه ناتوان و خـــــیر خواه این یتیم ها
مرا ببین که رفته است بیش از انتظار من
ز روی دست های مـن نگــاه این یتیم ها
نشد که دست من کند در اوج بی نیازی اش
طلـــوعی آشــنا به روی ماه این یتیم ها
غرور ناشــیانه هم نکرده است لحظه ای
عـــنایتی به بخت رو ســـیاه این یتیم ها
چه می شود که می رود به آسـمان آرزو
همیشه پشت درب بسته آه این یتیم ها
مگر چه بوده در وسیع دشت های زندگی
مــیان ســـینه های ما گــناه این یتیم ها
تو در عروج خیر خواهی شبانه بیش از این
شــدی به اخــتیار خــود پناه این یتیم ها
چه میشد ار که دست من بمثل دستهای تو
شود شـــبانه روز قــبله گاه این یتیم ها
12 شب 5 اردی بهشت ماه 1390